هیچ کس تنهاییم را حس نکرد
تقدیم به کسی که رفت و مرا در آغوش تنهایی ، تنها گذاشت . .
هر شب انگشت میکشم به دیوارهای نمور اتاقم
که مرا از حافظه جهان پاک میکنن،
بی آنکه شمع وجودم را فوت کنن ...
می خواهم بغض چشمهایم را بنویسم برای دلتنگیهایم ....
چشم میبندم، دراز به دراز اتاق می خوابم
شاید فردا کسی برایم کمی آفتاب از پنجره تنهایی بیاورد....
پ.ن: پرنده کوچک من برای که می خوانی؟ کسی به تنهاییهایت گوش نمی دهد...!!!
نوشته شده توسط محمد وفایی در یکشنبه 90/6/13 ساعت 10:44 عصر نظر