در ارزوی دیدنت
من تنها نیستم, اشکهایم را دارم, اشکهایی که از غم تو بر گونه هایم جاری ست. من تنها نیستم, لحظه ها را دارم, لحظه هایی که یکی پس از دیگری عاشقانه می میرند تا حجم فاصله را کمرنگ تر کنند. من تنها نیستم چرا که خیالت حتی یک نفس از من غافل نمی شود. چقدر دوست دارم لحظه هایی را که دلتنگ می شوم . دوریت برایم یک دنیا دلتنگی ست و چقدر صبور است دل من, چرا که به اندازه ی تمام لحظه های عاشق بودنم از تو دور هستم . ولی من باز چشم براهم... چشم به راهم تا آرامش را به قلب من هدیه کنی . چقدر صبور است دل من که هنوز در آرزوی دیدارت هستم !
نوشته شده توسط محمد وفایی در شنبه 90/6/5 ساعت 10:29 عصر نظر